آرینآرین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

آرین من و بابایی

مامان خوبی

سلام به همه خوبان ...........روزهای سرد پاییزی داره میگذره و جوجه منم داره بزرگتر میشه ..مهر ماه امسال با چند سال پیش برای من متفاوت بود ..از وقتی بابا مهدی ر فته قزوین برنامه زندگی مون جدید شده شب های که بابا  مهدی نیست من و پسر نازم تنها می خوابیم و آرین عزیزم با این جمله مامان خوبی همه تنهای منو پر میکنه برای همسر مهربانم از خدا موفقیت در کارهاشو می خوام و درکش می کنم  که چقدر سرش با کار و درس و دانشگاه پر شده ......عید قربان رو خونه بابا جون بودیم و خدا ازشون قبول کنه قربانی سر بریدن..........پسر خوبم همه کسم دوست دارم ...
29 مهر 1392

فردا اول مهر و شروع پاییز دل انگیز

سلام به دوستان خوبم ..........مهر و پاییز و  فصل مدرسه و دانشگاه رسید و بدو بدو ها بیشتر شد ..مخصوصا که امسال بابا مهدی هم فوق لیسانس قبول شده و هم برای کارش منتقل شده قزوین از همین جا به بهترین و عزیزترینم این موفقیت هاشو تبریک می گم و از خدا می خوام از من و مهدی و آرین عزیزم مثل همیشه حمایت کنه و ما رو تنهانداره ........امسال قراره 4 روز برم مدرسه و 2 روز هم دانشگاه ........معدل ترم قبلم هم 19 شدهههههههههههههههههه ......پسر نازم هم تو این تابستون حسابی خوش گذروند و این ماه رو به خاطر اینکه بابایی شب زود بخوابه بعداز ظهر ها نخوابید و ازش بابت همکاریش ممنونم.......یه روز هم رفتیم باغ بابا جون صفدری برای انگور چینی که حسابی با راضی...
27 مهر 1392

پسر خاله عزیزم تولد مبارککککککککککک

سلام به دوستان خوب و همیشه همراهمون..........امیدوارم تعطیلات عید فطر رو بخوبی گذرونده باشید.21 مرداد پسر خاله لیلا به دنیا اومد یه پسر ناز و بسیار شبیه به مادر بزرگش...از همین جا براش ارزوی سلامتی دارم ...پای منم که 3 مرداد شکسته بود بالاخره گچ شو باز کردم و با این حال هنوز درد داره ....پسر نازم هم بزرگ شده و خیلی دوست داشتنی و با شیرین زبونی هاش دل بری میکنه و عاشق جمله های با مزه شم  مامان اب بده > مامان بیا مامان خسته ام  مثل بابا مهدی طرفدار استقلاله وخیلی ناز میگه استقلال استقلال..... دورین شارز نداره  میام عکس  براتون می ذارم ......... تولد فرانک عزیزم که سوم مرداد بود  و دوباره تبریک میگم .... ...
27 مهر 1392

ماه رمضان دیگری رسید

سلام ...........روز های گرم  تیرماه یکی پس از دیگری میگذره و امیدوارم در این ماه مبارک رمضان طاعات و عباداتتون قبول درگاه الهی باشه ..... تیرماه امسال رکورد تولد گرفتن تو فامیل شکسته شد هههههههههه.....از همین جا دوبار ه تولد الهام جون  .پسر گلم آرین جونم دایی نصرت وعاطفه عزیزم و عمو سیامک و تولد خودم .رو تبریک می گم ... تولد پسر طلایی منم که اول تیرماه بود جشن گرفتیم و خیلی خوش گذشت از مهدی عزیزم بابت سوپرایز تولدم خیلی خیلی ممنونم که تو باغ اقا جون جشن گرفتیم . ...
31 تير 1392

خود. خود گفتنتو قربون

سلام ........پیروزی آقای دکتر حسن رو حانی رو تبریک می گم و آرزوی موفقیت برایشان دارم.........امتحانات دانشگاه تموم شد مدرسه ها تموم شد و من و آرین روزهای خوب تعطیلات رو داریم با هم میگذرونیم ....این ماه به خاطر بی دقتی من انگشت نازنین پسرم موند لای در و مجبور شدیم 6 تا بخیه بزنیم و من واقعا اون شب یکی از بدترین شب های زندگیمون رو گذروندم خدا رو هزار با رشکر بخیه ها رو کشیدیم و دستش خوب شد .......قربون پسرم بشم که هر کی ازش می پرسه کی دستتت رو  زخمی کرده می گه خود ......عاشق این خود گفتنتم .........یه جشن مولودی با آرین رفتیم که خیلی خوش گذشت روز انتخابات هم من ناظر بودم و از شب قبل رفتیم خونه مامان مریم خوابیدیم و آرین یه  روز ...
26 خرداد 1392

از شیر گرفتن آرین

سلام .............اینبار نمیتونم به علت دست درد زیاد بنویسم فقط اتفاق های مهم اردیبهشت ......عروسی عمه مهسا و از شیر گرفتن پسر گلم (حیف نمی تونم مطلب زیادی تایپ کنم) کارهای بابا مهدی برای رفتن به قزوین و خیلی اتفاق های دیگه که بعد از تموم شدن امتحانات دانشگاه همشونو با عکس براتون مینویسم
31 ارديبهشت 1392

سفر نامه یزد

سلام به دوستان خوب و مهربونم.........با تاخیر سال نو رو تبریک می گم و امیدوارم تا آخر سال شاد و خوش باشید ما امسال هفتم عید سفری به استان یزد و شهر ستان تفت داشتیم و مهمان خونواده مهمان نواز عمو وحید بودیم که خیلی سفر خوبی بود و خوش گذشت و تو راه برگشت زیارت حضرت معصومه و شهر قم هم رفتیم. آرین جون هم واقعا پسر خوبی بود و تو راه فقط از عمه نازی آب می خواست هههههههههههه. حرف زدن پسرم خیلی خوب شده و لغات بیشتری رو میگه الهی قربونت برم ...
31 فروردين 1392

جشن آتش نیک باد

سلا م به همه.........و تبریک سال نو به دوستان عزیز و همراهان همیشگیمون....... با اینکه امروز سرم واقعا شلوغ بود ولی باید میومدم و آخرین پست وبلاگ آرین رو مینوشتم . امروز آخرین سه شنبه سال 91 و همون چهار شنبه سوری امشب قراره خونه مامان مریم باشیم و بعداز آتیش بازی و ترقه بازی بریم باغ اقاجون.... آرین دیگه می تونه کلمات رو واضح بگه و از این بابت من و بابا مهدی خیلی ذوق زده هستیم . یه بازی که آرین خیلی دوست داره بازی نشونه است که آرین پشت در قایم میشه و من برای اینکه اونو پیدا کنم از ش  سوالاتی مثل صدای حیوانات بوس صدار دار  خنده الکی گریه الکی ...........می پرسم و آفرین و هزار ماشالا به پسرک باهههههههههههوشم که همه نشونه ها رو ب...
29 اسفند 1391

تو خودت نمره بیستی تو مثل هیچ کسی نیستی

سلام به دوستان مهربونمون ............. روز (ولنتاین و سپندار مذگان )رو به تمام عاشقان روی زمین مخصوصا عشقهای زندگی خودم تبریک می گم   اول اسفند آرین عزیزم 20 ماهگیش تموم میشه  سلامت باشی گلم پسرم و بابایی تو پختن کیک حرفه ای شدن و کیک های خیلی خوشمره ای می پزن .......  از اونجایی که هوای شهر ما با اینکه کوهستانی ولی برف و بارون نیومده و بهاری جمعه هفته پیش رفتیم باغ آقاجون و آرین حسابی بازی کرد و خوش گذروند .....پسرم عاشق  برنامه های عمو پورنگه و ما از دیدن برنامه های تی وی محروم شدیم کلاس های دانشگاه هم شروع شده و فکر کنم ماه آینده سرم خیلی شلوغ باشه            ...
26 بهمن 1391