آرینآرین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

آرین من و بابایی

بفرمایید آش دندونی

خوشگل مامان امسال عید یه عیدی خوب به همه داد 5 فروردین وقتی رفته بودیم خونه خاله سهیلا موقع غذادادن به پسر نازم متوجه شدم دندون در آوردی وقاشق صدا میده ومامان مریم زحمت کشید وبیست فروردین برای عزیزم آش دندونی پخت دستشون درد نکنه الان دیگه  آرین به خوبی دور اتاق ها می چرخه ودوست داره وسایل توکشو و کابینت رو بریزه بیرون ودست دستی می کنه و دوست داره بره  پارک که بابایی وقتی از اداره میاد با پسری میرن پارک وبرای من گل میارن ...
31 فروردين 1391

پایان 9 و 90

پایان سال 90 همزمان با پایان 9 ماهگی  آرین ناز من شده و امسال هم خدا را شکر با همه خوبی ها و خوشیهای که برای ما سه نفر داشت رو به اتمام است امیدوارم سال جدید سال پر از همه خوبی ها برای  فرزندان ایران باشه  خوشگل مامان کلمه های جدیدی مثل آآب و هاپ میگه و عاشق بازی قایم موشکه وقتی بهش میگم الان میام جیغ میکشه و فرار میکنه و از بازی خسته نمیشه دیگه میتونه از مبل ها بگیره ودور اتاق بچرخه روروئک سواری روخیلی دوست داره مخصوصا اگه تو آشپز خونه کنار من باشه وبا در  ماشین لبا سشویی  بازی کنه وقتی بهش حوا سم نباشه میره  تو اتاق و در و  می بنده و من بابا مهدی بازحمت در رو باز میکنیم موقع نماز خوندن هم دوست داره مهر نم...
28 اسفند 1390

قربون ماااااماااان و باااااباااا گفتن بشم

پسر گلم داره کم کم هشت ماهگی روتموم میکنه  خوشگل مامان سیر تکاملی خوبی رو خدا رو شکر داشت  عاشق سوپ و تخم مرغه و داره پهلوون میشه با اسباب بازی هاش خیلی  خوب بازی می کنه و از همه مهمتر که من بابایی رو  عاشق خودش کرده ماااامااان و باااباااا گفتنشه  توپ قلقلی من رو زانوهاش میمنه و دور اتاق ها رو چهار دست وپا میره و تازگی ها میتونه بیاد اشپزخونه  کنار من  باید با کمک بابا یی یه تغییر دکوراسیون تو خونمون بدیم  ...
20 بهمن 1390

اولین شب یلدا کنار پسر گلم

امسال شب یلدا یه مهمون جدید و خیلی دوست داشتنی داشتیم  که همه از بودنش در کنارمون خوشحال بودند شب برای شام رفتیم خونه مادر و برای شب نشینی رفتیم خونه مامان مریم  هر دو جا رو هم تو با حضورت گرم و شاد کرده بودی بابا مهدی به مناسبت امشب برای تو هندونه خریده  امیدوارم سالهای طولانی کنار هم این شب قشنگ رو جشن بگیریم ...
5 دی 1390

اولین سوغاتی مشهد

این لباس رو دختر خاله عاطفه از مشهد برای آرین جونم آورده دستش درد نکنه  پسر گلم چقدر تو این لباس شکل بابا مهدی میشی ان شااله قسمت بشه خودت بری زیارت امام رضا  ...
5 دی 1390

اولین سلام آرین عزیز به امام حسین علیه السلام

پسر ناز گلم پارسال محرم تو دل من امانت بود  اما خدا رو شکر امسال یه نی نی مهربون کنار من و بابایی به امام حسین سلام داد  بابا مهدی برای کوچولو لباس خریده و آرین هم این لباس هاشو خیلی دوست داره خدای مهربون به حق شیرخوار کربلا  مراقب همه نی نی ها  باش ...
16 آذر 1390

پسر سحر خیزم

این روزها آرین عزیزم صبح ها که من مدرسه میرم پیش مامان مریمش میمونه و اونارو  هم عاشق خودش کرده روزهای که بابا مهدی شیفت بعداز ظهر میره اداره پدر و پسر با هم میمونن و کلی خوش میگذرونن مادر جونم چهارشنبه ها از پسرم مراقبت میکنه  دست همه درد نکنه ...
22 آبان 1390