آرینآرین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

آرین من و بابایی

آرایشگاه رفتن آرین

سلام به همه دوستان گلم ........... اولین ماه از سومین فصل سال هم تموم شد و جوجه ناز من هم خدا رو شکر بزرگتر شده.  این ماه بالا خره بابا مهدی به آرزوش که بردن آرین جون به آرایشگاه بود رسید و تو یه عصر پاییزی از آرایشگرش 2تا نوبت گرفت و با پسری رفتن یه صفایی به مو هاشون دادن تو ارایشگاه ارین گریه کرده بوده و. بابایی نتونسته چندتا عکس درست و درمون بگیره  .......................... پسر نازم ان شالا داماد بشی ........ با باز شدن مدارس سر من دوباره شلوغ شده و باید برم سرکار  و آرین هم وقتی من نیستم پیش مامان مریم و عمه نازی می مونه دست همه کسایی که از پسرم  نگهداری می کنن درد نکنه امیدوارم پسرم فرزندی قدر شناس باشه خبر دی...
5 آبان 1391

بوی ماه مهر

سلام به دوستان خوب و مهربون..... تعطیلات تابستان تموم شد و شهریور ماه هم  ما کار خاصی نکردیم آرین جون هم بزرگتر و شیطون تر شده  و جوجه مامان دیگه می تونه به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کنه و برای درخواست کاری جیییییییییییییغ هم میکشه بابا مهدی هم تا هوا خیلی خنک نشده از فرصت استفاده می کنه و پسر نازمونو می بره پارک  و آرین هم عاشق از پله بالا رفتنو و سرسره بازی و.... و هر کلیدی دم دستت باشه می خوای وارد قفل در کنی...   با باز شدن مدارس و سر کار رفتن مامان مهسا گرد و قلنبه مامان باید صبح ها پیش مامان مریم و بابا مهدی و مادر جون به نوبت بمونه  وای که چقدر دل مامانی بعد از 3 ماه تعطیلی می خواد برات   تنگ ب...
30 شهريور 1391

عید فطر مبارک

سلام به دوستان گلم ...  نماز و روزه ها و عزاداری هاتون قب ول باشه ان شالا  پسر ناز منم تو این هوای گرم آتیش می سوزنه شیطون و پر جنب و جوش شده عاشق کفش هاشه و با اشاره و گفتن دد و پ پ به ما می فهمونه که کفش هاشو پاش کنیم و بیرون  بریم  خلاصه هر کاری داشته باشه منظورش رو به ما می فهمونه و خیلی تو دل برو شده  صدا بچه های کوجه که بیاد میره بالای مبل و از در بالکن اونا رو صدا میکنه تو این ماه تقریبا هر روز که بابا مهدی جون از اداره میاد میره پشت در و منتظرمیمونه تا بابایی بیاد و با هم برن پارک  عشق بعدیت  هم آب بازی که به لیوان اب هم رحم نمیکنی و موقع غذا خوردن وفقظ  دستت رو میکنی تو لیوان آب  موق...
28 مرداد 1391

تولد خودم و خودت مبارک

سلام به دوستان گلم....  این ماه 2 تا تولد داشتیم اول تیرماه اولین سالروز تولد خشجل مامان آرین جون بود که جشن رو خونه مامان مریم گرفتیم و عمه نازیلا و مامانی خیلی زحمت کشیدند وخونه رو تزیین و آماده کردند حدود 30 نفر مهمون داشتیم  بعد از شام کیک و کادو و عکس و شمع و فوت ......خیلی خوش گذشت و یادآوری خاطرات تولد و زایمان برامون شیرین بود .برای آتلیه هم همون جایی که برای عروسی مون رفته بودیم وقت گرفتیم  . 29 تیرماه هم تولد خودم بود که بابا مهدی جون شب تولدم ما رو برد دهکده توریستی پارس و سه تایی جشن گرفتیم . روز تولدم هم  شیرینی گرفتیم و رفتیم خونه مامان خودم  . از عسسیسسم آرین بگم که بزرگتر و شیطون تر شده تو مهمونی ها ا...
30 تير 1391

بابا مهدی جونم تولدت مبارک

بالاخره این سال تحصیلی هم خدارو شکر به خوبی تموم شدو من و پسر گلم صبح ها تا هر وقت که خواستیم می خوابیم دست همه کسانی که برای مراقبت از پسرم کمکم کردند درد نکنه 18 خرداد تولد بابا مهدی همسر با وفا و مهربانم بود   صد سال به این سال ها باشه برای تولد رفتیم خونه مامان مریم و جشن گرفتیم  آرین عزیزم این ماه دوبار سرما خورد و مجبور شدیم بهش انتی بیوتیک بدیم انشااله همیشه تنت سالم باشه گل کوجولوی من  و سرحال باشی  ناز مامان بخوبی راه میره و 6 دندان کوچولو داره 4 تا بالا 2 تا پایین به خوبی با دیگران ارتباط برقرار میکنه و با اشاره هر چی بخواد رو می گه کم کم داریم برای تولد 1 سالگیت اماده می شیم عشقمممممممممممممممممممممممممم ...
29 خرداد 1391

مامان مریم و بابا مسیح حج قبول

مامانی و بابایی 3 اردیبهشت عازم سفر مکه شدند و 16 اردیبهشت به سلامت برگشتند زیارت و حجتان قبول باشه  ان شااله پسر طلایی من هم سوغاتی های خوبی گرفت . پسرم روز به روز شیطون تر میشه و دوست داره همش بره بیرون .امسال اولین سال که مامان شدم روزم مبارک از طرف بابایی و آرین یه هدیه خوب گرفتم ...
22 ارديبهشت 1391

بفرمایید آش دندونی

خوشگل مامان امسال عید یه عیدی خوب به همه داد 5 فروردین وقتی رفته بودیم خونه خاله سهیلا موقع غذادادن به پسر نازم متوجه شدم دندون در آوردی وقاشق صدا میده ومامان مریم زحمت کشید وبیست فروردین برای عزیزم آش دندونی پخت دستشون درد نکنه الان دیگه  آرین به خوبی دور اتاق ها می چرخه ودوست داره وسایل توکشو و کابینت رو بریزه بیرون ودست دستی می کنه و دوست داره بره  پارک که بابایی وقتی از اداره میاد با پسری میرن پارک وبرای من گل میارن ...
31 فروردين 1391