زردی ازت دور بشه....هر چی میخای جور بشه
سلام به همه دوستان خوبم .........امیدوارم روزهای پایانی سال رو هم به خوبی و خوشی بگذرونید ......ما هم تو این بدو بدو ها مشغول خرید وآماده کردن خونه برای شب عید هستیم....بالاخره خرید های پسر نازم تموم شد و دارم لحظه شماری میکنم عید بشه و پسرم لباس های خوشگلشو بپوشه و یه گوله نمک بشه هههههههههههههههههههه. 12 اسفند تولد دیبای عزیزم بود که دوباره بهش تبریک میگم...... این ماه ما به تما شای تآتر سین مثل سر آشپز که امیر حسین پسر خاله بابا مهدی در اون بازی میکرد دعوت بودیم که خیلی خوش گدشت و انصافا امیر حسین خیلی عالی هنر نمایی کرد . دیروز هم سه تایی رفتیم مخابرات قزوین محل کار مهدی عزیزم رو دیدیم که ازش بابت زحمت های که میکشه ممنونم رفتیم جندتا مرکز خرید که من نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و دوباره خرید کردم .......................خیلی خوش گذشت .. برای شب چهار شنبه سوری رفتیم خونه بابا صف (به قول آرین جونم ) بعدش رفتیم باغ آقا جون و شب خیلی خوبی داشتیم و آرین عزیزم هم بزرگتر شده امسال حسابی آتیش بازی کرد و فشفشه روشن کرد . ودر کار عید و تمیزکاری های عید پسرم هم کنارم بود و با دست های کوچیکش خیلی کمکم کرد .. این آخرین پست سال 92 بود که برای پسر طلایم نوشتم با تمام وجودم برای فرزندان ایران عزیزم آروزی سلامتی دارم و امیدوارم برای همتون سال خوب و پر از آرامش باشه عیدتون مبارک میام براتون عکس هم میذارم