آرینآرین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

آرین من و بابایی

با تاخیر فراوووون سلام ....

1393/5/25 17:33
نویسنده : مامان نی نی
261 بازدید
اشتراک گذاری

سلامی گرم و سوزان تو این روزهای بسیار داغ مرداد ماهی خدمت دوستان عزیز وبلاگیمون.... روزها تند تند و پشت  سر هم داره میگذره و من اصلا متوجه نشدم که سه ماه است که در وبلاگ آرین نازم مطلب ننوشتم . چشم  به هم بزاریم تابستان تموم شده  و همه آماده پاییز  و مدرسه ومهر . چی بگم والا چیزی نگم بهتره ............ار اونجا که من آدمی نیستم که تو فصل درس و مدرسه سفر برم و اینکه هوای گرم تیر و مرداد  رو با یه پسر سه ساله  برای سفر نمی تونم تحمل کنم ...خرداد ماه رفتیم رامسرو عمه نازیلا رو همراهمون بردیم . آرین حسابی خوش گذروند ....امسال اول تیر ماه تولد پسر نازم همزمان شد با امتحانات پایان ترم دانشگاه من و بابا مهدی که جشن کوچکی گرفتیم و عمه مهسا و عمو وحید امسال پیشمون بودن     و چون میخواستن  شب برگردن  تهران کیک تولدمون عجله ای شد و چون امسال  به خاطر همزمانی با جام   جهانی 2014 میخواستیم توپ فوتبال سفارش بدیم توپ فوتبالی که مد نظرمون از آب در نیومد ههههههههههههههههههههههههههههههههه که بابا مهدی دوباره انگریبردز سفارش دادو برای  پسرم هدیه دو چرخه خریدیم  ...تو این چند ماه گذشته سه تا جشن دعوت بودیم که دو تاشو رفتیم  یکیش جشن عقد کنان الهام جون بود و یکی مراسم عیدی و پاگشایی فرانک عزیزم که باز هم تبریک میگم  براشون آرزوی خوشبختی و سلامتی و آرامش دارم و جشنی بعدی مراسم عروسی تو یزد بود که بخاطر شیفت کاری بابا مهدی  تو تعطیلات عید فطر  نشد بریم.....امسال برای تولدم طبق سالهای پیش رفتیم سه تایی دهکده پارس و شام و جشن و ........ماه رمضون امسال و شب های قدرش همراه پسر خوبم و بابا مهدی در مراسم ها شرکت کردیم و امسال تونستم بیشتر از هر سال دیگه یه خلوت عاشقانه بین خودم و خدا برقرار کنم ....امسال تابستون یه حاجت مهمی دارم که ار حالا به خاطر نتایج عالی و باشکوه ........ سپاس گذارم.امروز هفتمین سالگرد ازدواج من وعشقم مهدی مهربونم هست و چون استخون جناق با هم شکسته بودیم و من باختم عصر برای جشن سالگرد ازدواجمون مهمون من هستن این پدر و پسر ....ار احوالات آرین براتون بگم که مستقل شده و با احساس  مسولیت بیشتر در کارهاش و خودش میره تو فروشگاه خرید میکنه حساب میکنه  و برای خودش مردی شده ...و چون با بابا مهدی رفاقت و رقابت داره برخلاف بابایی  طرفدار پرسپولیس شده و با انگشت های کوچیکش عدد 6 رو نشون میده و میگه شیش شی شیش تای ها ههههههههههههه .......سه تا شعر رو خیلی خوب حفظ شده و کاردستی خوب درست میکنه ....

پسندها (2)

نظرات (0)